۰•● رفقـای آسمـونی ۰•●

اینجـا سنگـر "دو" رَفیـق است که هـم قَسمنـد،تـا پـَروآز...

۰•● رفقـای آسمـونی ۰•●

اینجـا سنگـر "دو" رَفیـق است که هـم قَسمنـد،تـا پـَروآز...

۰•● رفقـای آسمـونی ۰•●

الْأَخِلاَّءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ..

دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

گفت: " اسکله چه خبر؟ "
گفتم: " منتظر شماس که برید شهید شید! "
خندید ...
چند قدم جلو رفت ...
برگشت. نگاهی کرد و دوباره رفت.
جسدش رو که آوردند، گریه ام گرفت ...
گفتم:

" من شوخی کردم، تو چرا شهید شدی؟! "





۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۴۱
مطهّـــــر

توی سنگر گاهی وقت ها اتفاق می افتاد که شهید حسینی دست روی سینه اش می گذاشت وعرض ادب می کرد.

این کار او برای ما جای سوال شده بود.

فکر می کردیم شاید زیارت عاشورا می خواندوبرای سلام دادن به امام حسین از جا بلند می شود وادای احترام میکند.

این کار شهید حسینی به یک راز تبدیل شده بودتا این که چند ساعت قبل از شهادت،رازش را برای یکی از بچه ها فاش می کند

ومی گوید:حال که زمان شهادت نزدیک شده است،

می خواهم رازم را فاش کنم .

زمانی که می ایستادم و ادای احترام میکردم به خاطر حضورامام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود.

ایشان گاه گاهی برای سرکشی به بچه ها وارد سنگرما می شد ومن با دیدن امام عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف ادای احترام میکردم.

ساعتی بعد از فاش شدن این راز

 خمپاره ای نزدیک او منفجر شد.سرش به طور کامل از بدن جدا شد.

اما شال سبزی که برگردن داشت همچنان روی شانه های بی سرش ماند...


۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۰۳
معطــر

یکی از شوخی های زمان جنگ چاق کردن صلوات بود.

میخواستند هی نگویند (بلند صلوات بفرست).

 می خواستند تنوع داشته باشد. 

یکی از انواع چاق کردن صلوات این بود که یکی با تمام وجودش داد میزد حق! 

 همه به خودشان می آمدند. بعد میگفت: پدر صلوات را بیامرزد. بعد همه صلوات می فرستادند.

 با دویست سیصد تا رزمنده رفتیم حمام عمومی در اندیمشک.

 یک سری پیر مرد هم درحمام نشسته بودند.

 دیدیم اینجا صدا خوب میپیچید. به یکی از بچه ها گفتیم حق چاق کن که یک صلوات توپ بفرستیم.

 یکهو نعره کشید: حق !

ما همه گفتیم مرگ! درد! دیوانه!

داد میزنی چرا؟ خلاصه این پیر مردها همه شاکی شده بودند.

 گفتیم حاج آقا این روانیه! موجیه! اصلا این هر چند وقت یکبار یک دادی میزند!


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۴۶
معطــر