۰•● رفقـای آسمـونی ۰•●

اینجـا سنگـر "دو" رَفیـق است که هـم قَسمنـد،تـا پـَروآز...

۰•● رفقـای آسمـونی ۰•●

اینجـا سنگـر "دو" رَفیـق است که هـم قَسمنـد،تـا پـَروآز...

۰•● رفقـای آسمـونی ۰•●

الْأَخِلاَّءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ..

دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

نماز به سبک ابراهیم

شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۴۷ ب.ظ

دو ماه پس از شروع جنگ، ابراهیم به مرخصی آمد.

 با دوستان به دیدن او رفتیم. در آن دیدار ابراهیم از خاطرات و اتفاقات جنگ صحبت می‌کرد.

اما از خودش چیزی نمی‌گفت. تا این که صحبت از نماز و عبادت رزمندگان شد. 

یک‌دفعه ابراهیم خندید و گفت:

در منطقه المهدی در همان روزهای اول، پنج جوان به گروه ما ملحق شدند.

 آن‌ها از یک روستا با هم به جبهه آمده بودند. چند روزی گذشت دیدم این‌ها اهل نماز نیستند!

تا این‌که یک روز با آن‌ها صحبت کردم.

 بندگان خدا آدم‌های خیلی ساده‌ای بودند. آن‌ها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه به امام آمده بودند جبهه.

از طرفی خودشان هم دوست داشتند که نماز را یاد بگیرند.

 من هم بعد از یاد دادن وضو، یکی از بچه‌ها را صدا زدم و گفتم: این آقا پیش‌نماز شما، هر کاری کرد شما هم انجام بدید. من هم کنار شما 

می‌ایستم و بلند بلند ذکرهای نماز را تکرار می‌کنم تا یاد بگیرید.

ابراهیم به اینجا که رسید دیگر نمی‌توانست جلوی خنده‌اش را بگیرد. چند دقیقه بعد ادامه داد:

در رکعت اول وسط خواندن حمد امام جماعت شروع کرد سرش را خاراندن، 

یک‌دفعه دیدم آن پنج نفر شروع کردند به خاراندن سر!!

خیلی خنده‌ام گرفته بود اما خودم را کنترل کردم.

 اما در سجده وقتی امام جماعت بلند شد مهر به پیشانیش چسبیده بود و افتاد.

پیش نماز به سمت چپ خم شد که مهرش را بردارد.

 یک دفعه دیدم همه آن‌ها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز کردند.

 این‌جا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم و زدم زیر خنده..!


موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۸
معطــر

نظرات  (۴)

۲۹ دی ۹۲ ، ۲۲:۳۱ محمد کیوان

ـــهـوالعلیمـــ

قطع نظر از اجر و پاداش و استجابتی که بر دعا مترتب است،

دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و روح انسان به اهتزار درآید،یک روحانیت بسیار عالی دارد

مثل این است که انسان خود را غرق در نور ببیند.

انسان وقتی از غیر خدا چیزی می خواهد،احساس ذلت می کند و وقتی از خدا می خواهد،احساس عزت،

پس دعا هم طلب است و هم مطلوب

***

صدگفتار / صـ 130 / استاد شهید مرتضی مطهری

 

۲۹ دی ۹۲ ، ۰۰:۱۲ محمد کیوان

هــوالـسیــد

 

آفتابی از مشرق ازل برآید،به هر سینه ای که تابد،درِ سعادت و کرامت بر او گشاید، راز او معدنِ رازِ پادشاه گردد،به هر حالی که بُوَد و به هر کوئی که رود مقصدش درگاه حق بُوَد،

 پای عشقش همیشه در راه باشد، بر پیشانیش نشان اقبال بُوَد و در دیده یقینش نورِ اعتبارِ افعال ذوالجلال! بر رخسارش گُلِ نوال، و در مشامش نفحه های روضهء وصال !

بر سرش تاج وقار و در برش حُلّه افتقار!

بر ظاهرش کسوتِ عبودیت، و در باطنش نظرِ ربوبیت!

این است صفت پیغمبران و رسولان که خیار خلقتند و صفوت بشر،داعیان سرکوی شریعت،ساقیان چشمهء حقیقت

*خواجه عبدالله انصاری*


میــلاد

 پیامبر رحمت و برکت محمد مصطفی(ص)

 و پیشوا اهل ولا حضرت صـــادق(ع)

مبـــارک

سلام....
عیدتان پر از مهربانی و برکت.....
متقابلا لینک شدید...
یا علی
۲۸ دی ۹۲ ، ۱۴:۵۸ وخدایی که دراین نزدیکیست
بسیار جالب و شیرین بود...

ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی